چیزی نمونده تا …
سلام به دلبندانم
این روزها خیلی درگیر بودم امتحانات میانترم آریان و هانا و از طرفی بارداری و خلاصه شرایط بدجور درهم ریخته بود و تازه امتحانات میان ترمتون تموم شده و دارم یه سرو سامونی به خونه میدم که آماده شیم برای تولد روشان خانوم بعله دیگه تصمیممونو گرفتیم و قراره که دخترمون اسمش بشه روشان و بشینه کنار خواهر و برادر بزرگترش 😍
و این عکسها مربوط هست به جمعه ی چند روز پیش که بعد از کلی درگیری و امتحان و خونه نشینی بالاخره رسیدیم یه ناهار خانوادگی رو بیرون بگذرونیم …
و خب این وروجکها که نمیشه یدونه عکس درست و درمون ازشون بگیرم 🥴
و حتی باید بدین صورت شکار لحظه ها کنم ازشون 😁
دیگه چیزی به روز موعود نرسیده با اینکه هم آریان رو دارم هم هانا بازم دل تو دلم نیست برای دیدن وروجک سومم که براش مثل اون دوتا جوجه ی قبلی هزار تا آرزو دارم ….
تقریبا ده روز دیگه مونده البته تاریخ دقیقش یکشنبه ۲۴اردیبهشت توی آخرین سنوگرافی مشخص میشه انشالله که به سلامتی دنیا بیاد و بشه چشم و چراغ خونمون 😍