۲۵ماهگی هانایی
سلام به عزیزترینم دختر نازنینم
که این ماه...
شد دو سالو یک ماه
شد ۲۵ماهه ...
فرهنگ لغات هانایی
که قابل به توضیحه که کلا به ف میگه س و به ر میگه ی
ماشین لباسشویی:ماشین لباشیو
کثیفه :کثیسه
بشور:بشوی
گفتم:گستم
کرم بزن:کِیِم بزن
و...
دخترم قربونش برم اکثر کلمات رو درست تلفظ میکنه ...
خب دختری الان عاشق آب بازی و خونه بازیه یعنی اینکه یه دستمال میندازه رو سرش و مامان میشه و آریان پسرش
دیروز که خونه مامان زهرا بودیم سمیه خانوم داشت بچشو شیر میداد که یهو دیدیم بعله هانایی هم نینیشو گرفته جلوش و صدای ملچ مولوچ در میاره مثلا بچش داره شیر میخوره جالبه که بعد عاروقشم گرفت
دیگه اینکه بگم هانا بدجور عاشق و وابسته باباییه طوری که روزه ی مامان بزرگ ثمین که رفته بودیم مداحشون داشت میخوند بابا...بابا...
و هانا یهو لب ورچیدو چشاش پر اشک شد و خاله حمیده سریع بردش آسپز خونه
این روزا دیگه حسابی از بابا بودن فواد خوشحالم وقتی میبینم هرشب به فکر شماهاست و تقریبا هرشب با یه جایزه میاد خونه البته عکسی ندارم و همین الان یهویی تصمیم گرفتم از امشب عکسشو بزارم
امروز که بعد صبحانه بهتون بستنی دادم دیدم آریان داره درحالی که بستنی میخورن به هانا میگه:
چگد بابا خوبه هانا مگه نه؟
هانا:🙄
آریان:چون بابا برامون همش جایزه میخره...بستنی میخره🤗
هانایی عاشق رژ زدنه بقول خودش اُژ
اینم همین الان یهویی رفتن پشت کمدشون و هر هر میخندن نمیدونم به چی
۲۵ماهگیت مبارک عزیزم
که این ماه...
شد دو سالو یک ماه
شد ۲۵ماهه ...
فرهنگ لغات هانایی
که قابل به توضیحه که کلا به ف میگه س و به ر میگه ی
ماشین لباسشویی:ماشین لباشیو
کثیفه :کثیسه
بشور:بشوی
گفتم:گستم
کرم بزن:کِیِم بزن
و...
دخترم قربونش برم اکثر کلمات رو درست تلفظ میکنه ...
خب دختری الان عاشق آب بازی و خونه بازیه یعنی اینکه یه دستمال میندازه رو سرش و مامان میشه و آریان پسرش
دیروز که خونه مامان زهرا بودیم سمیه خانوم داشت بچشو شیر میداد که یهو دیدیم بعله هانایی هم نینیشو گرفته جلوش و صدای ملچ مولوچ در میاره مثلا بچش داره شیر میخوره جالبه که بعد عاروقشم گرفت
دیگه اینکه بگم هانا بدجور عاشق و وابسته باباییه طوری که روزه ی مامان بزرگ ثمین که رفته بودیم مداحشون داشت میخوند بابا...بابا...
و هانا یهو لب ورچیدو چشاش پر اشک شد و خاله حمیده سریع بردش آسپز خونه
این روزا دیگه حسابی از بابا بودن فواد خوشحالم وقتی میبینم هرشب به فکر شماهاست و تقریبا هرشب با یه جایزه میاد خونه البته عکسی ندارم و همین الان یهویی تصمیم گرفتم از امشب عکسشو بزارم
امروز که بعد صبحانه بهتون بستنی دادم دیدم آریان داره درحالی که بستنی میخورن به هانا میگه:
چگد بابا خوبه هانا مگه نه؟
هانا:🙄
آریان:چون بابا برامون همش جایزه میخره...بستنی میخره🤗
هانایی عاشق رژ زدنه بقول خودش اُژ
اینم همین الان یهویی رفتن پشت کمدشون و هر هر میخندن نمیدونم به چی
۲۵ماهگیت مبارک عزیزم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی